روضه_حضرت_عباس_ع


روضه_حضرت_عباس_ع

آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم
من امروز با ابالفضل کار دارم
من امروز از ابالفضل توشه گیرم
وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2

⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه...
دست توسل بزنیم به بی دست کربلا....
اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله.....

⏪نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس
بخدا عباس مشکل گشاست...
مشکل گشایی میکنه...
عباس درد بی درمونو دوا میکنه...
(دشتی)

الا ای یارو دلدارم ابالفضل
شدم خسته ز افکارم ابالفضل
گرفتارم مدد باب الحوائج
گره افتاده در کارم ابالفضل

⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا..
مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن

آی حسینیا...
آی کربلائیا...

خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا....
میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا...
امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،،

(الهی حسرتش به دلت نمونه)

صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه
حرم عباسُ ببینم

یا ابالفضل3

متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات...

دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات...
(سوز/اوج)

هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت
یا ابالفضل3

آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،،
اما آقا ببین با من چه کردند،،
آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی...
تو که امید ناامیدایی...
آقا دستمو بگیر..
آقا به دادم برس...

میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه...
مادر .......ای مادر......
من عباسم مادر.....
اومدم دستتو بگیرم مادر.....
چرا؟...
صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم...
امیدم ناامید شد...
هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده...

امان امان3

آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا
میدونی آقا کی امیدش ناامید شد...
ای مشک تو لااقل وفا داری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
(چرا)
آخه من وعده آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن

✅خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن...

⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ...
کدوم مادر رو میگم...
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.....)
(مادر دیدی حوون تز دست داده باشه
چطور گریه میکنه)

هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.....
ای مادر ...ای مادر .....ای مادر

⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ...
مادر نبودم کربلا مادر...
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر...
(ناله میکرد گریه میکرد)

یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)

گفت مادر ابالفضلم مادر......
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر ....
(اوج)

مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره.....
(دشتی حالت سینه زنی)

مسلمانان حسین مادر ندارد
غریب است و کسی بر سر ندارد
ز جور ساربان بی مروت
دگر انگشت و انگشتر ندارد

........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
.........جانم حسین جانم، جانم حسین جان

متن نوحه ای ساقی لب تشنگان 


متن نوحه ای ساقی لب تشنگان

ای ساقیِ لب تشنگان
ای جانِ جانانم… سقای طفلانم…
داغت، شکسته پشتِ من
ای راحت جانم… سقای طفلانم…
من بی‌ برادر چون کنم؟
با این سپاهِ دون؛ در دامن هامون؟
بینم تو را در ابرِ خون…
ای ماهِ تابانم… سقای طفلانم…


خواهم برم در خیمه‌ گه؛ ای گل تن پاکت
پیکرِ صد چاکت…
ممکن نباشد، یا اخا
محزون و نالانم؛ سقای طفلانم
برخیز و ای جانِ برادر، کن علمداری
بنما مرا یاری… ●♪♫
بی تو غریب و بی معین در این بیابانم؛ سقای طفلانم…
ای ساقیِ لب تشنگان
ای جانِ جانانم… سقای طفلانم

نوحه حضرت ابوالفضل از زبان ام البنین  سبک ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…

ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…

الا مادر؛ به قربونِ جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم؛ کامِ عطشان جان سپردی…
گلِ ام البنین؛ شیرم حلالت
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…


شنیدم؛ دست هایت را بریدند
شنیدم؛ چشمِ نازت را دریدند
چو طفلان این سخن ها را شنیدن
همه از هم خجالت می کشیدند…
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…


انیسِ گریه هایم، را گرفتند
توانِ دست و پایم، را گرفتند
کمانی تر شدم، از زینب
افسوس! سرِ پیری؛ عصایم را گرفتند…
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…

مسلمانان! حسین، مادر نداره…
غریب است و کسی بر سر نداره
ز جورِ ساربانِ بی مروت؛

دگر انگشت و انگشتر نداره
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…


گلِ احساس، را از من مگیرید
شمیمِ یاس، را از من نگیرید
همه دار و ندارم را بگیرید؛

فقط عباس را از من نگیرید
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…


تموم زندگیم؛ مالِ حسینه…
دلم همواره دنبالِ حسینه
کجایید؛ ای شهیدان خدایی؟
بلا جویانِ دشتِ کربلایی
کجایید؛ ای سبک بالانِ عاشق؟
پرنده تر، ز مرغانِ هوایی

ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل…

‍  نوحه بگو_تو_یا_ابالفضل


‍ بگو_تو_یا_ابالفضل

به وقت ماتم و عزا ، به یاد شیر نینوا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

به عشق شاه سرجدا ، به پاس حُرمت ولا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

اگر شکسته خاطری ، ز درد غصه آوری
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

اگر غمین و مضطری ، به سوگ یار و یاوری
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

مشکل گشا ابالفضل
حاجت روا ابالفضل
دردم دوا ابالفضل

به وقت درد بی دوا ، برای حاجت و روا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

به زیر بار غصه ها ، به مشکلات نا گشا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

به لحظه های درد و غم ، به رفع مشکلات هم
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

به تنگنای بیش و کم ، به غصه های دم به دم
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

مشکل گشا ابالفضل
حاجت روا ابالفضل
دردم دوا ابالفضل

به وقت سختی و بلا ، شوی به غصه مبتلا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

به یاد ظهر کربلا ، دهی دو دیده ها جلا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

اگر اسیر ماتمی ، تو در مسیر ماتمی
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

بلاپذیر ماتمی ، فقط به زیر ماتمی
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

مشکل گشا ابالفضل
حاجت روا ابالفضل
دردم دوا ابالفضل

به گریه های بی صدا ، به ناله های غمزدا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

برای درد آشنا ، بگیرد از خدا شفا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

چنان دعای سروری ، در این دو بیت آخری
بخواه تو از ابالفضل " ابالفضل "

شفای هر تن مریض ، روای حاجت عزیز
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

مشکل گشا ابالفضل
حاجت روا ابالفضل
دردم دوا ابالفضل

روضه حضرت عباس


❣️﷽❣️

💠اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

🔺بر بازوی افتاده به خاک ابالفضل صلوات
🔺برچهره ی ماه تابناک ابالفضل صلوات
🔺افتاده به روی خاک عباس علی
🔺برقد رشید چاک چاکش صلوات

💠(دعای فرج)

◽️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله …
السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس ع
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ،‌ اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْن

▪️سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
▪️سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
▪️سلام باد به چشم و به دست و بازویش
▪️درود باد به ماه جمال دلجویش
▪️ملقّب است به باب الحوایجی آری
▪️بیا و دست گدایی دراز کن سویش
▪️تمامی شهدا غبطه می برند به او
▪️که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش
▪️سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
▪️سلام حضرت زهرا به حضرت عبّاس

🔶ثروتمند بود اونقدر عاشق عباس بود

هر ماه در آمدش رو نصف میکرد

می‌گفت اینم سهم عباس…


(همه مردم میدونستند این مجنون عباسه…

این آقا ابالفضل العباس رو خیلی دوست داره)

یه دختری خدا بهش داد، دخترش سرطان خون گرفت,

همه جا بردنش برا مداوا،

دکترا گفتن این دختر رفتنیه، موندنی نیست،

دیگه قادر نیست حرکت کنه،

دختر ۵ ساله نمیتونه راه بره.
(بعضیا بهش طعنه میزدن، میگفتن این ابالفضلیه …

این چرا درمونده شده،

تو ثروتی که داشت سهمشو با عباس جدا میکرد ،

چرا ابالفضل محلش نمیده، چرا نگاش نمیکنه )

یه شب دلش خیلی شکست

گفت آقا من بی ادب نیستم…

اما دیگه مردم زخم زبونم میزنن،
منو خجالت زده نکن ،

آقا جان یا باب الحوائج منو جلو بچه ام شرمنده نکن.
با گریه خوابش برد…
نصف شب دید دخترش صداش میزنه…
بابا بلند شو بابا…

دید بچه سالمه ، رو پا ایستاده…
(دخترم عزیزم چی شده بابا)
صدا زد بابا ,خوابیده بودم ،

دیدم یه آقایی بلند قامت ،

دستی در بدن نداشت،

گفت دخترم برو باباتو‌ صدا کن...

بهش بگو حالت خوب شده ،

بگو عباس سلام رسوند ،

به بابات بگو ...یه عمر سهم ابالفضل دادی

اینم سهم ابالفضل…

ابالفضل برات جبران کرد…

یا ابالفضل …۳


حاجت دارا کجا نشستند،گرفتارا کجا نشستند،
آخ مریض دارا کجا نشستند ، جوون دارا کجا نشستند …
(باب الحوائج کربلاست…)

⬅️امان امان…
⬅️یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا
(شفا همه مریضا بلاخص مرضای منظور )

تا صدای ناله ابالفضل از سمت علقمه بلند شد…
اخا … ادرک اخا …

برادر حسین برادرتو دریاب…

(میتونی تصور کنی چی به دل حسین گذشت اون لحظه،

یه چشمش سمت خیمه ها یه چشم سمت علقمه)

سراسیمه خودشو رسوند کنار بدن ابالفضل…

اما چه ابالفضلی …

برام عزیزی …(ابالفضلم داداش …)
برام عزیزی …
اینجوری دست و پا نزن بهم می‌ریزی
از اون قد رشید تو نمونده چیزی

هنوز علمدار منی، پاشو پاشو
همه کس و کار منی، پاشو پاشو
هیچکی ازت آب نمیخاد, پاشو پاشو
فقط میگن عمو بیاد پاشو پاشو

ابالفضلم پاشو بریم خیمه,

آخ سکینه چشم انتظاره…

رقیه ام چشم انتظاره
آخ رباب چشم انتظاره

نگاه کرد دید عباسش داره گریه می‌کنه…
عباسم داداش…
چرا گریه می‌کنی …

گفت حسین جان…
الان که من افتادم ، داداش اومدی سرمو به دامن گرفتی …
آخ حسینم …گریه ام برا اون لحظه ایه که سرت زمین بیفته…

اما کسی نیست سر تو به دامن بگیره

(دشتی)
💢کرم یک قطره و دریا اباالفضل
💢گرفتاری بگو یک یا اباالفضل
💢بود مشکل گشای خلق عالم
💢در این دنیا و آن دنیا اباالفضل

‼️هر چقدر ناله داری به امید ناامید شده ابالفضل دستتو بیار بالا … حاجتتو مدنظر بگیر سه مرتبه ناله بزن بگو یا ابالفضل…

و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبو┈

◾️دشتی حضرت ابالفضل(ع)◾️


◾️دشتی حضرت ابالفضل(ع)◾️

آی چه شد دستان زیبای علمدار
سپاهِ لشکرم شد بی سپهدار

کجایی با وفا آب آورِ من
بسوزَد از عطش چون اصغرِ من

همه گویند دِگر یاور نداری
برایم مانده مشکت یادگاری

مشامم میرسد عطر گُلِ یاس
به قربونِ قد و بالای عباس

مرا ایکاش نمی زائید مادر
که دیدم داغِ جانسوزِ برادر

از این غم من کنم فریاد ای وای
عمود خیمه ها افتاد ای وای

غم عباس ریشه زد به جانم
نشاید بعد از او زنده بمانم

یلِ ام البنین شد پاره پیکر
نیاید در جهان عباسِ دیگر

بگو(هستی)ابالفضلم فدا شد
که(پرویزی)زِ داغش در نوا شد

 دشتی-گوشه ی غم انگیز حضرت عباس


دشتی-گوشه ی غم انگیز


کرم یک قطره و دریا اباالفضل
گرفتاری بگو یک یا اباالفضل

بود مشکل گشای خلق عالم
در این دنیا و آن دنیا اباالفضل

شفای درد بی درمان عالم
بود در تربت آقا اباالفضل

تمام زائران کربلا هم
شوند بیمه همیشه با اباالفضل

علی بوسید هنگام تولد
دو دستان تو و گفتا اباالفضل

امیر لشکر کرببلایی
پناه زینب کبرا اباالفضل

برادر مثل تو دیگر نیاید
به غمخواری در این دنیا ابالفضل

خودم دیدم عزای ارمنی را
به ظهر روز تاسوعا اباالفضل

تو را من در شجاعت می نویسم
چو حیدر لافتا الا اباالفضل

کنار علقمه خوانده به زاری
تو را فرزند خود زهرا اباالفضل

زهنگام جزا پروا ندارم
بود تا شافع فردا اباالفضل

در آنجا فاطمه با هردو دستت
به گریه می کند غوغا اباالفضل

بود ذکر لب (عاشقان) همیشه
سلام الله علیک یا اباالفضل

دشتی  حضرت عباس

دلم تنگ است و غم بسیاردارم

من امشب با ابوالفضل کاردارم


من امشب از ابوالفضل توشه گیرم

زیارت کردن شش گوشه گیرم


در اینجا عطر بوی یاس گیرم

من امشب دامن عباس گیرم


غریق منتم کرده ابوالفضل

که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل


دراینجا با دلی محزون و خسته

نشسته بانوی پهلوی شکسته


بدستش شاخه های یاس دارد

به لب هم ذکر یا عباس دارد


نوحه حضرت عباس اگر به خیمه، آید عمویم


اگر به خیمه، آید عمویم
دیگر من از آب، حرفی نگویم
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد (2)
سقایِ طفلان، جان برادر
دستت جدا شد، از کین ز پیکر
از جا برادر، بر خیز بنگر
از تشنه کامی، غش کرده اصغر
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد (2)
ای کاش از اول، من مُرده بودم
تا نامی از آب نبرده بودم
دیدم عمویم بشکسته دل بود
هنگام رفتن از من خجل بود
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد (2)
سقای طفلان، میر سپاهم

بودی برادر، پشت و پناهم
از تن جدا شد، آن دستهایت
در خیمه طفلان در انتظارت
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد (2)


سبک گرفتارم گرفتارم ابالفضل


گرفتارم گرفتارم ابالفضل

گره افتاده در کارم ابالفضل
دعایی کن ، دوباره چند وقتی ست

هوای کربلا دارم ابالفضل

دل بر خم گیسوی تو بستم عباس

گر روسیهم گدایت هستم عباس
بر جرم و خطا وگنهم خرده مگیر

از روی کرم بگیر دستم عباس

مزارت عشق را بی تاب کرده

فلک را بنده ی سرداب کرده

گواهی میدهد این قبر کوچک

که مردی را خجالت آب کرده

شنیدم دستهایت را بریدند

شنیدم چشم نازت را دریدند

چوطفلان این سخنهارا شنیدند

همه از هم خجالت می کشیدند

ای مشک! چرا ساقی دربار نیامد؟

ما تشنه ی عشقیم...چرا یار نیامد؟

ای کاش که می آمدی و عمه نمیگفت ؛

ای اهل حرم ! میر و علمدار نیامد

ابالفضلم چرا اینگونه هستی

علمدارم چرا از پا نشستی

شکایت دارم از تو ای برادر

چرا پشت برادر را شکستی

نوحه حضرت ابوالفضل

نوحه حضرت ابوالفضل
به مشام ازعلقمه عطر گل یاس میرسه
بانوی قد خمیده کنار عباس میرسه
میگه هستی پسرم ، ای پسر ام البنین
بشکنه دستی که زد تو را عمود آهنین
عشق طاهاست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

مشک تو پاره شده مادر فدای سر تو
تو برایم پسری همیشه من مادر تو
قربون قد رشید و غیرت تو با وفا
هرشب جمعه میام برا تو میگرم عزا
تشنه سقاست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

غم مخورمشکتو با اشک چشام پرمیکنم
تا به محشر عزیزم از تو تشکر میکنم
درس ایثار و ادب داده به تو ام بنین
مرحبا یار حسینی شده ای نقش زمین
یل مولاست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

هرکسی مریض داره میاد در خونه ی تو
توشفاش میدی میشه واله ودیونه ی تو
تو شدی باب الحوائج پسر دو فاطمه
کن روا حاجات مردم را عزیز من همه
نام تو دواست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

این که با ارمنییا الطاف بی حد می کنه
کی میگه که بچه شیعه روآقا رد می کنه
اگه میخواد رد کنه پس چرادعوت میکنه
لاله ی ام البنین آقام سخاوت میکنه
بسکه آقاست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

میدونم نه گفته در دا رو تو مون میکنی
بس کریمی سرسفرت ما رو مهمون میکنی
با همون دست بریده گره ها وا میکنی
آقا جون دیگه چرا امروز و فردا میکنی
دیده دریاست ابالفضل
ذکر زهراست ابالفضل
ابوفاضل ابوفاضل (۲ بار)

۞❁✧❁۞

نوحه برای اخر مجلس


نوحه شور سرپایی آخر مجلس

جواب👈🏻

یا حجه بن الحسن عجّل علی ظهورک

به رنگ و روی زینب عجل علی ظهورک

بُغض گلوی زینب عجل علی ظهورک

به راس روی نیزه عجل علی ظهورک

در روبروی زینب عجل علی ظهورک

به ناله های زینب عجل علی ظهورک

به گریه های زینب عجل علی ظهورک

به لحظه ی قنوت و جل علی ظهورک

به ربنای زینب عجل علی ظهورک

عجّل علی ظهورک عجل علی ظهورک

به ماجرای زهرا عجل علی ظهورک

سوز و نوای زهرا عجل علی ظهورک

به صورت کبود و عجل علی ظهورک

به غصه های زهرا عجل علی ظهورک

به دختر پیمبر عجل علی ظهورک

به عشقِ ناب حیدر عجل علی ظهورک

به پهلوی شکسته عجل علی ظهورک

به خونِ مانده بر درعجل علی ظهورک

عجّل علی ظهورک عجل علی ظهورک

به غیرت ابالفضل عجل علی ظهورک

به عزت ابالفضل عجل علی ظهورک

به تشنگیِ اصغر عجل علی ظهورک

خجالت ابالفضل عجل علی ظهورک

به قامتِ خمیده عجل علی ظهورک

به چشمای دریده عجل علی ظهورک

به مشکِ پاره پاره عجل علی ظهورک

به دستهای بُریده عجل علی ظهورک

عجّل علی ظهورک عجل علی ظهورک

به ضربه دستِ حیدرعجل علی ظهورک

به بود وهستِ حیدرعجل علی ظهورک

به نازِ شصت حیدر عجل علی ظهورک

به ذوالفقار حیدر عجل علی ظهورک

به رمز و رازِ حیدر عجل علی ظهورک

حالِ نماز حیدر عجل علی ظهورک

به تنِ نیمه جون و عجل علی ظهورک

به فرقِ باز حیدر عجل علی ظهورک

عجّل علی ظهورک عجل علی ظهورک

نوحه ی شب عاشورا

نوحه ی شب عاشورا
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
کربلا را غم گرفته 2
خیمه را ماتم گرفته
مهدی زهرا امشب گرید
یاد فردای زینب گرید 2
واشهیدا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
امشب اصحاب در مناجات با خدایند
همــه در ذکــر و دعـا و ربّنایند
در نیــایش از خدا حاجت بخواهند
تـا که بـر فیض شهــادت نائل آیند
تا همه گویند لبّیک فردا
در جواب فرزند زهرا 2
واشهیدا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
باغبان در بین گلهایش نشسته
اشک غم در چشم زینب حلقه بسته
که گل خود را چسان فردا ببیند
زیر تیغ و نیزه و خنجر شکسته
که شود فردا برپا محشر
بی برادر می شود خواهر 2
واشهیدا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
دیده ی زینب شود از اشک خون تر
می شود بر خواهرش مهمان برادر
زینب امشب یاد فردا رود از هوش
که چسان بوسه زند بر پاره حنجر
می کشد زینب فریاد از دل
می بُرَد سر را از تن قاتل 2
واشهیدا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
خیمه ها دارد چه شور و حالی امشب
می شود محو برادر چشم زینب
که چها گردد به صحرا عصر فردا
جسم بی سر، نعل تازه، سُمّ مَرکَب
با چه حالی می گیرد خواهر
بوسه از رگهای این حنجر 2
واشهیدا3

نوحه برادرم ابالفضل

برادرم ابالفضل
آب آورم ابالفضل
بی تو میان دشمن
بی یاورم ابالفضل

عباس ابالفضل ـ عمرِ مرا كم كردی
عباس ابالفضل ـ قدِ مرا خم كردی

برادر من ـ عباس ابالفضل(۴)

راه صدای من را
بغضِ گلو گرفته
سقای تشنه ی من
با خون وضو گرفته

برادر من ـ حرم شده خرابت
برادر من ـ کو مشک پر ز آبت

برادر من ـ عباس ابالفضل(۴)

با چشم پر ز اشك و
با حالِ زار و خسته
زینب كنارِ خیمه
دل منتظر نشسته

چشم انتظارت ـ می نالد از جدایی
پیوسته گوید ـ برادرم کجایی؟

برادر من ـ عباس ابالفضل(۴)

زهرا نشسته اینجا
با ناله خو گرفته
دستی به صحن پهلو
دستی به رو گرفته

موی كمندت ـ مادر كند نظاره
قد بلندت ـ مادر كند اشاره

برادر من ـ عباس ابالفضل(۴)

نوحه حضرت عباس  

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

خیلی دعا کردم؛ نشد
مشکوُ بغل کردم؛ نشد
داداش حسین، شرمندتم
رفتم که برگردم؛ نشد…
چشمام نمی بینه، داداش
اقاابوفاضل مدد٢بار
بدجوری دستام خاکیه
هر کار میشد کردم؛ نشد
شرمنده… مشکم خالیه

از ناقه افتادم زمین
دستام، برام کاری نکرد
تا خیمه ها؛ راهی نبود
مشک آبروداری نکرد!
ندون گرفتم عشقت رو
سینه سپر کردم نشد
خواستم علمداری کنم
رفتم که برگردم؛ نشد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

شور

ای اهل عزا

درجواب (حسین)

ای اهل عزا
شد روضه به پا
هر کوچه ی شهر
شد کرب و بلا

زیر علمت
سینه می زنم
توو روضه ی تو
شد بیمه تنم

دوباره محرمت رو دیدم
پرچم سیاهتو بوسیدم
نوکریتو میکنم هر ساله
ای پناه من همه اُمیّدم

(وای من وای من ای حسین)

توو روضه دلم
می گیره جلا
ذکرت می‌کنه
درد هارو دوا

واسه حرمت
بی تابم آقا
رحمی کن و باز
دریابم آقا

من به کربلای تو وابستم
به همون برو بیا دلبستم
اربعین نبر منو از یادت
خیلی دلتنگ ضریحت هستم

(وای من وای من ای حسین)

عشقه تو مثه
خونه توو رگام
این نوکری ها
می مونه برام

من با تو خوشم
ای دلبر من
سایت نشه کم
از روو سر من

من به نوکریه تو می بالم
با تو خیلی رو به راهه حالم
زیر این سیاهی های روضت
میشه طِی هفته و ماه و سالم

(وای من وای من ای حسین)

نوحه سینه زنی  شور برای  آخر مجلس

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

نوحه_آخر_مجلس

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید که زینب به اسیری برود

مگذارید به نی راس امیری برود

به سوی شام بلا ماه منیری برود
برسرنیزه سرطفل صغیری برود

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید به گُل سیلی کینه بزنند

تازیانه ز جفا بهر سکینه بزنند

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید رقیه غم بابا بیند

(مظلوم حسین، شهید حسین،

غریب حسین، عطشان حسین)

مگذارید شرر سایه ی دین بر چیند

مگذارید نگون پرچم عباس شود

گلشن کرببلا کم ز گُل یاس شود

مگذارید که گُل مضطرودلگیر شود

سرجداازتنِ آن کودکِ بی شیرشود

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید که پژمرده شود لاله ی باغ

بردل مضطرزینب بنهد دشمن داغ

مگذارید عدو طعنه به زینب بزند

خیزران برسرببریده وبرلب بزند

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید که زینب تنِ بی سر بیند

(مظلوم حسین،شهید حسین،

غریب حسین، عطشان حسین)

برروی خاکِ بلا نعشِ برادر بیند

مگذارید که آتش به حرم افروزد

خیمه هاازستم وجهل وعداوت سوزد

مگذارید که برنی سر اکبر گردد

ماتم داغ جوان حاصل مادر گردد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید که برنی سراصغرگردد

داغ شش ماهه گران تاصفِ محشرگردد

مگذارید که بر نیزه سر شاه رود

رو سویِ شامِ بلا طلعتِ آن ماه رود

مگذارید که پژمرده گُلِ یاس شود

بر سر نیزه سرِ حضرت عباس شود

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید که گُل خسته زگلزار رود

زینبِ زار سویِ کوچه و بازار رود

مگذارید که این قافله بی نام رود

راس هفتادودو پروانه سوی شام رود

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

خون زچشمان پرازاشک ببارد زینب

مثل مرغی که پروبال ندارد زینب

مگذارید که لب تشنه بماند زینب

بذرِ غم در دلِ خود باز نشاند زینب

مگذارید که اصغر بشود پاره گلو

جای آب آن گُلِ شش ماهه خورد تیرِعدو

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگذارید به خون دیده ی پراشک شود

پاره از خنجر خصمان خدا مَشک شود

مگذارید جدا دستِ علمدار شود

غرقِ خون پیکرِ آن ساقی و سالار شود

آتش ونیزه کجا دیده ی خونبار کجا

زینبِ زار کجا کوچه و بازار کجا

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

(یاحسین ثارالله یا اباعبدالله)۲

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

من و این روضه ها الحمدالله

من و سینه زدن الحمدالله
من ویادِ شما الحمدالله
من از این مجالس هزاران خیر دیدم
شدم حاجت روا الحمدالله
رسد روزی که در سجده بگویم
رسیدم کربلا الحمدالله

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
ای بی کفن حسین وای
دور از وطن حسین وای
خونین بدن حسین وای
ای تشنه لب حسین وای
کو اکبر حسین وای
کو اصغر حسین وای
کو عباس حسین وای
کو قاسم حسین وای
عبدالله حسین وای


(تشنه ی آب فراتم)

ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل

قبر شهید کربلا را

آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

حسین حسین...

شاه سر جدا،

جان مرتضی

جوازِ کربلا،

لازمم حسین

یه کاری کن آقا

تنگه این دلم

برای کربلا

تورو امام رضا

جان مادرت

روزیم بکن

بریم کربلا

شاه سر جدا،
اربعین ببر،

ما رو کربلا

حسین حسین ..

یازینب یازینب

رقیه رقیه

یاحیدر یاحیدر

یا ابالفضل ابالفضل

اباالفضل علمدار

خامنه ای نگهدار

یاحجه بن الحسن

عجل علی ظهورک

حضرت عباس دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد


دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم روبرو شد

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم

منو تنها نگذار ای علمدارم

آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت

از تو خبر دارم با دستای خونی

زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی

تو که پیرم کردی ای پناه من

زمین گیرم کردی ای سپاه من

پیر شده برادرت فدای سرت

خونه چشم خواهرت فدای سرت
*****

دو دمه حضرت عباس شب نهم

در میان علقمه دست عمویت شد جدا/
یا اباصالح بیا
خورده بر رأسش عمود آهنینی بی هوا/
یا اباصالح بیا

در میان هلهله آمد حسین ناله زنان/
العجل صاحب زمان
در کنار حضرت عباس شد قامت کمان/
العجل صاحب زمان

عضو عضو حضرت عباس از تن شد جدا/
یااباصالح بیا
پیکر صدپاره اش در بین دشمن شد رها/
یااباصالح بیا

ای اهل حرم میر و علمدار نیامدعلمدار نیامد.

علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامدعلمدار نیامد.

علمدار نیامد

نوحه حضرت عباس  سبک الا ای همسفر

حضرت عباس

سبک : الا ای همسفر

┄┅═══••••═══┅┄

کنار علقمه

شده غوغا به پا 2

بیامد فاطمه

برادر جان بیا2

حسین جانم حسین 3

^ برادر جان حسین

به بالینم بیا2

شدم حاجت روا

دو دستم شد جدا2

حسین جانم حسین 3

┄┅═══••••═══┅┄

تمام هستِ من

شده نذر حسین 2

جدا شد دست من

به عشق زینبین2

^ فتادم بر زمین

نشسته بر جبین

عمود آهنین

حسین جانم حسین2

┄┅═══••••═══┅┄

الا ای همسفر حضرت عباس

الا ای همسفر

مرو عباس من

تویی آب آورم

امیر لشکرم

علمدار حرم

برادر جان بیا

کنار علقه2

زیارت کن اخا

ز روی فاطمه

^ بیامد بر سرم

عمود آهنین

ببین با صورتم

شدم نقش زمین

*******

تمام هست من

شده نذر حسین2

جدا شد دست من

به عشق زینبین

^ نشسته بر جبین

عمود آهنین

به خاک راه تو

افتادم بر زمین

شده فرقم دوتا

شبیه مرتضی2

فتادم بر زمین

چو زهرا یا اخا

^ کنار علقمه

شده غوغا به پا

بیامد فاطمه

برادر جان بیا

حبیبی یا حسین. غریبی یاحسین

حسین جانم حسین. حسین جانم حسین

شده دستم جدا

ز ضرب دشمنان

شدم حاجت روا

که دادم بر تو جان

^ دو چشم خونی ام

فدایی سرت

زیارت کن اخا

ز روی مادرت

تویی اب آورم

امیر لشکرم

پاشو عباس من

رویم در خیمه ها

^ رقیه بی قرار

رباب چشم انتظار

که تا آب آوری

برای اصغر م

ذکر همه حرم

شده عباس من

همه ی اهل حرم

همه در انتظار

بود ذکر همه

عمو عباس بیا

تو بر اهل حرم

همه ی دلخوشی 2

ز رفتنت اخا

مرا هم میکشی

^ می کشد انتظار

رقیه دخترم

بود ذکر لبش

عمو عباس بیا

در حرم دخترم

علی اصغرم

لبش تشنه بود

همه ی اهل حرم

بگویند ای حسین

نخواهیم آب ما

فقط عمو عباس

برگرد به خیمه ها

الا ای همسفر

مرو عباس من

که پشتم می شکند

ز داغت همسفر

خون بازو شده

آب سقای من

چشم خود وا کن ای

خفته در علقمه

دیدنت آمده

مادرم فاطمه

الا ای همسفر

مرو عباس من

که پشتم می شکند

ز داغت همسفر

نوحه سبک : الا ای همسفر حضرت عباس

حضرت عباس

سبک : الا ای همسفر

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

۞ امام حسین (ع) ۞

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

يا أَبا عَبْدِاللَه،

يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍ،

أَيُّهَا الْشَّهيدُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللَه،

يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ،

يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا،

إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا

وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ،

وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا،

يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ،

اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ.

کنار علقمه

شده غوغا به پا 2

بیامد فاطمه

برادر جان بیا2

حسین جانم حسین 3

^ برادر جان حسین

به بالینم بیا2

شدم حاجت روا

دو دستم شد جدا2

حسین جانم حسین 3

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

تمام هستِ من

شده نذر حسین 2

جدا شد دست من

به عشق زینبین2

^ فتادم بر زمین

نشسته بر جبین

عمود آهنین

حسین جانم حسین2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

به بالینم بیا

برادر جان حسین2

یه خواهشی دارم

تا نفس می کشم2

^ مبر من را به سوی

ئ خیمه گه حسین

به اهل خیمه من

وعده آب دادم 2

آخه

^ خجلت می کشم

زروی زینب و

رقیه و رباب

حسین جانم حسین

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

روز عاشورا حسین میخواد بره میدان

زینب اومد

الا ای همسفر ...

کمی آهسته تر...

مرا با خود ببر...

حسین جانم حسین2

^ اجازه می دهی

به جای مادرم2

در این دشت بلا

ببوسم حنجرت2

حسین جانم حسین.3

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

الهی خواهرت 2

بمیرد یا حسین

عزا از بهر تو 2

نگیرد یا حسین

^ الا ای همسفر ...

کمی آهسته تر...

مرا با خود ببر

حسین جانم حسین

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

الهی خواهرت

شود قربان تو2

به قربان تو و

لب عطشان تو2

^ الا ای همسفر ...

کمی آهسته تر...

مرا با خود ببر

حسین جانم حسین

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

چرا بی خواهرت

به میدان میروی 2

به میدان و چنین

شتابان میروی2

^ برو ای همسفر 2

ولی آهسته تر 2

حسین جانم حسین 2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

تویی بر خواهرت

تمام دلخوشی2

ز میدان رفتنت

مرا هم می کُشی2

^ تو هستی هستِ من

مرو از دست من

حسین جانم حسین2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

صفایِ دیده ام

گلابِ غم شده2

ز حالا قامتم

برادر خم شده 2

^ امید آخرم

من آخر خواهرم

عزیز مادرم

حسین جانم حسین2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

آلا ای همسفر

کمی آهسته تر2

که آیم در برت

به جای مادرم2

ببوسم حنجرت

حسین جانم حسین 2

^ میان خاک و خون

نمایم جستجو

تماشای تو را

نمودم آرزو

^ به مقتل پا زدم

نشستم هر قدم 2

حسین جانم حسین2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

چه سان در داغ تو

شکیبایی کنم 2

چگونه جسم تو

شناسایی کنم

^ نداری پیرهن

نداری سر به تن

حسین جانم حسین

حسین جانم حسین 3

•┄┅═══••↭••═══

صدای ناله ای

رسد از قتلگاه

بگوید لاله ای

به سوز و اشک و آه

اگر رحمی نشد

به کهنه پیراهن

دگر ای بی حیا

به دندانش مزن

اگر بابت علی

بداد انگشیری

چرا عریان شده

برادر جان تنت

میان مقتلت

شدم من در فشان

صدایی امد از

گلی قامت کمان

شوم از تو جدا

برادر الوداع

به صحرای بلا

خواهر الوداع

به سوی تو اگر

که تیر کافراست

بدان که تیزیش

زمسمار دراست

جان اخا نباشد

جان اخا نباشد، بر این لبم جوابی
در مشک خالی من، نمانده قطره آبی

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم

اگر که تشنه کامم، از باده ی تو مستم
چه غم اگر جدا شد، از عشق تو دو دستم

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم

جا دارد از خجالت، سقا اگر بمیرد
از دست خالی من، حسین بوسه بگیرد

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم

بیا مرا کمک کن، ای آشنای دردم
تا دور مادر تو، چون پروانه بگردم

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم

از علقمه می آید، بوی غم و جدائی
سقا بخون نشسته، ام البنین کجائی؟

سقای کودکانم، بر لب رسیده جانم

من ابو فاضلم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

من ابوفـاضلم

غیـرت کاملم


هدیه بهر حسین

جان ناقابلم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

^ ساقی تشنگان

مشک آبت چه شد

صدایت می کنم

جوابت پس چه شد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

ای علمدار من

یارو غم خوار من

رخ تو پر زخون

دست من بر کمر

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

ماه ام البنین

شده نقش زمین2

ناله ام بشنو و

غربتم را ببین

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

ای برادر بیا

کنارعلقمه


آمده در برم

مادرم فاطمه

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

یا اخا پاک کن خون

ز چشمان تر

تا کـه بـار دگـر

بینمت یـک نظر

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

امیر لشکرم

تویی آب آورم

مرو تو از برم

علمدار حرم

نوحه حضرت عباس

ای ساقی لب تشنگان،

ای جان جانانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
داغت شکسته پشت من ،

ای راحت جانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

من بی‌برادر چون کنم

با این سپاه دون
در دامن هامون

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
بینم تو را در ابر خون

ای ماه تابانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

«ای ساقی لب تشنگان
ای جان جانانم ، سقّای طفلانم»
«یاابوفاضل یا ابوفاضل»

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
خواهم برم در خیمه‌گه

ای گل تن پاکت

پیکر صدچاکت

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
ممکن نباشد یا اخا

محزون و نالانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
برخیز و ای جانِ برادر

کن علمداری

بنما مرا یاری

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
بی‌تو غریب و بی‌معین

در این بیابانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
بی تو یقین دارم که فردا

زینبِ نالان
بر ناقۀ عریان

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

گردد سوار از راه کینه

با یتیمانم
سقّای طفلانم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧
«ای ساقی لب تشنگان
ای جان جانانم ، سقّای طفلانم»
«ابوفاضل یا ابوفاضل»

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

روضه حضرت عباس

از دو چشم یاس می خوانم بیا

شعری از احساس می خوانم بیا

خوب می دانم نیم لایق ولی

روضه عباس میخوانم بیا

سید مجید بنی فاطمه

السلام علی الحسین
و علیٰ علی ابن الحسین

و علیٰ اولاد الحسین
و علیٰ اصحاب الحسین

همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است

دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است

به جله جمله ی یا کاشف الکروب قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است

نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است

از ابتدا به من آموخت مادرم
تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است

چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است

فردای محشر وقتی مادر ما فاطمه با پهلوی شکسته وارد محشر میشه… پیغمبر صدا میزنه عزیز دلم…برا شفاعت محبین و عاشقات چی آوردی…؟ یه وقت می بینند مادر من و شما از زیر چادر دستای بریده عباس رو بیرون میاره…

خود امام زمان گفته است می‌آید
به مجلسی که در آن ذکر یا اباالفضل است

بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان
ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است

گفت روزای آخر روضه هر دهه فاطمیه، یا شبای آخر…روضه ابالفضل میخونن… علتش هم اینِ، روضه ی دست شکسته رو باید دست بریده جمع کنه… همه ی ما یه جوری عاشق ابالفضلیم… یه نوحه رو از بچگی زمزمه می کنیم و گریه می کنیم

سقای دشت کربلا (اباالفضل)۳
دستش شده از تن جدا (اباالفضل)۳

اباالفضل یه گریه کن داره برا همه عالم بسه… گفت روز اربعین تا اومدن…زینب یه نگاه کرد دید سکینه داره میره سمت علقمه…گفت عزیزم همه جای عالم گریه کن بابا دختره…یه نگاه کرد گفت: عمه تو برا بابام گریه می کنی… رباب برای علی اصغر گریه میکنه…نجمه برا قاسم گریه میکنه…لیلا برا علی اکبر گریه میکنه…عمه! عموم ابوالفضل کربلا کسی رو نداره…می خوام برا عموم اباالففضل گریه کنم…

هر کی بخواد از بالای بلندی روز زمین بیافته زود دستش رو جلو میاره… دست و جلو میاره صورت آسیب نبینه… حالا آقایی که تیر تو چشمشه… دست بریده از روی بلندی رو زمین افتاد…یه جور صدا زد یا اَخا! اَدرک اَخا… همونجور که امام حسن توی کوچه رو این خاکا می‌گشت گوشواره مادر رو پیدا کرد…راوی میگه…دیدن حسین این خاکا رو کنار میزنه…دیدن یه چیزی رو برداشت…اومدم جلو دیدم دست بریده عباس…صدا حسینت بره امشب کربلا…حسین

گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
نگران حرمم آبرویم در خطر است

قامت خم شده را هرکه ببیند گوید
بی علمدار شده دست به کمر است

داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی
چون ملائک بدنت پر شده از بال و پرت

دستشو انداخت زیر کتف عباس بالا آورد…دید این لبا مثل ماهی به هم میخوره… صورت نگم چه صورتی… صورت متلاشی شده…گفت: آقا من فقط ازت یه خواهش دارم اونم اینه…تا زندم نفس میکشم منو سمت خیمه نبر…آخه من به سکینه وعده ی آب دادم… اگر روضه از شرمندگی اباالفضل بخوای بخونی حرف زیاده… گفت همچین که مشک رو گرفت، دستش رو بریدن…باز میگفت یه دست دیگه دارم…با دندون که مشک رو گرفت…شرمندگی عباس از اونجایی شروع شد که حرمله تیر به مشک زد… حس کرد این مشک داره هر دقیقه خالی تر میشه….

← متن روضه حضرت عباس →

متن روضه حضرت عباس میثم مطیعی

حاج میثم مطیعی

بچه‌های مدافع حرم زینب کبری نقل می کنن:

میگن:اوایل جنگ سوریه اطراف حلب درگیر بودیم یه تعدادی ازبچه های لبنانی حزب الله لبنان هم با ما بودند ، کنارخودِ بچه‌های سوری یکی از روستاهایی که ما مستقر بودیم درگیری خیلی بالا گرفت داعش نزدیک و نزدیک تر شد، تا اینکه اونایی که میتونستن از روستافرارکردن ، رفتن فقط ضعیف هاموندن…بیچاره هاموندن…

اونی که نمیتونست فرارکنه وای چی شد؟!

یادم افتاد عصر عاشورا پسر بچه‌ها فرارکردن…دختربچه ها هِی زمین می‌خوردن هی لباس عربی زیرپاشون گیر می‌کرد…

میگه خلاصه یه تعداد پیرمرد، پیرزن موندن یه تعدادی هم مریضا موندن یه سری زن بابچه‌های کوچیکم موندن…

میگه: داعش منطقمون رو محاصره کرد چند روز از محاصرگذشته بود…

رزمنده‌ها دونه دونه شهید می‌شدن بخاطر مقاومت این رزمنده‌ها می‌گفت نتونستن وارد‌ بشن صبح و شب مشغول دفاع و جنگ بودیم…

میگه: چندروز گذشت؛ماتازه متوجه شدیم انقدرمشغول بودیم؛این بیچاره هایی که داخل روستا مونده بودن آبشون تموم شده بود…

بچه های کوچیک گریه میکردن ، مادراشون شیرنداشتن ، پیرمرد ، پیرزنا ازحال رفته بودن…حال مریضا خوب نبود….

“و عَمَّتی زَینَب تُمَرِّضُنی…” فقط زینب مواظب من بود…زین العابدین فرمود….

میگه :مانظامی هستیم، نظامیا آب دارن، آذوقه دارن. مابرا رزمنده ها ذخیره کرده بودیم مشکلی نبود اما اگه میخواستیم آب وغذا روبه مردم روستا بدیم ، دیگه براخودمون چیزی نمی موند که بتونیم باهاش بجنگیم…

میگه: دوراه داشتیم، یا ما باید تشنه می جنگیدیم یا اوناتشنه جون میدادن…

میگه:شب شد، دورهم جمع شدیم به هم دیگه گفتیم ما یه عمر روضه (ابوالفضل) خوندیم ، یه عمر باروضه های فرات ولب تشنه سقا گریه کردیم؛اصلا همینجور گریه کردیم… ماروانتخاب کردن …حالاماچه جوری سیراب باشیم آه وناله این زن ها وبچه ها روبشنویم؟!

میگه :صبح که شدهمه آذوقه وآب همراهمون روباذکر یا ابوالفضل ، یا ابوالفضل بین مردم تقسیم کردیم

میگه : یه عده ازاونایی که تو جبهه بامابودن ، می جنگیدن ، مجاهد بودن خب شیعه نبودن. سوال شد : این ابوالفضل کیه ؟! یا ابوالفضل ، یا ابوالفضل…شما چیکار داریدمیکنید ؟! مردم روستا سوال کردن…

میگه:ایستادیم براشون تعریف کردیم ، یه کربلایی بود….

یه کربلایی بود…از روز هفتم آب روبستن ، یه سقایی بود ، یه تشنه هایی بودن…

میگه :مجلس روضه شد خیلی از اون سوری هایی که با ما بودن اصلا شیعه نبودن اونا دلاشون ابوالفضلی شد رفتن آب وآذوقه شون روآوردن دادن مردم روستا محاصره تنگ شد …

امشب تواین مجلس چه خبره ؟! اگه کسی بین مانشسته که آبرویی داره به اون آقای باوفا بگه ماقبولت داشتیم امشب اومدیم ، ما با امید اومدیم …

میگه خلاصه محاصره تنگ ترشد اکثر رفقام بالب تشنه شهید شدن دیگه موقعیت موندن نبود … دستور اومد برگردید ، تلفات بالا بو…مامنطقه روخالی کردیم ، مجبور بودیم…اما ماکه رفتیم این داعشی ها اومدن حمله کردن …مردها رو ، زن هارو ، بچه هارو همه روصف کردن دونه دونه سر بریدن به خاک وخون کشیدن…

حالا بریم کربلا…

من یه آقایی رو می‌شناسم

راوی میگه ایستاده بود، یه صدایی همش اذیتش می‌کرد

“فَسَمَعَ الاطفال یُنادونَ العطش العطش “هی بچه ها فریادمیزن عمو.. آب…

وقتی عباس صدای العطش بچه ها روشنید خیلی گرون تموم شد این آب خواستن

آی آماده ای یانه ؟! بیاد قدیمی ها
ای ساقی لب تشنگان۲

ای جان جانانم …سقای طفلانم ۲
داغت شکسته پشت من۲

ای راحت جانم… سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان

ای جان جانانم سقای طفلانم
من بی برادر چون کنم؟!

با این سپاهِ دون ….در دامنِ هامون
بینم تو را در ابر خون

ای ماه تابانم… سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان ۲

ای جان جانانم.‌.. سقای طفلانم ۲
خواهم برم درخیمه گه ۲

ای گل تنِ پاکت… پیکر صد چاکت…
ممکن نباشد یا اخا….

گوش بده ، گوش بده آخه اومد پیکر رو جمع کنه ، کنار علقمه عباس هنوز زنده بود…صدازد :”یا اخی ما تُرید مِنّی ؟! می خوای بامن چه کنی ؟! یه وقت منو به خیمه ها نبری ؟!

ممکن نباشد یا اخا ۲
محزون ونالانم… سقای طفلانم

ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم… سقای طفلانم

برخیز و ای جان برادر کن علمداری
بنما مرا یاری

بی تو غریب و بی معین در این بیابانم
سقای طفلانم

بی تویقین دارم که فردا زینبِ نالان
برناقه‌ی عریان…

گردد سوار از راه کینه با یتیمانم…
سقای طفلانم…

ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم… سقای طفلانم…۲

شد روزِ روشن پیش چشمم تیره ترازشب
چون معجر زینب ۲

بینم تو را در موج خون ۲
ای دُرّغلطانم… سقای طفلانم

ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم سقای طفلانم ۲

چی شد یهو چه اتفاقی افتاد ؟! گفتم ؛ عباس یه صدا می شنید…

بعضی ازمقتل ها نوشتن:

” فَسَمعَ الاطفال یَتَصارَخون العطش ” یعنی بچه ها ، تشنه ها فریاد می زدن ، داد می زدن …

” فَرَکِب فَرَسَه ” سوار براسب شد ،

” و اَخَذَ رُمحَهُ والقِربَه “

مجلسی نوشته: مشک روبرداشت، نیزه روبرداشت، ” وقَصَدَ نحوُ الفرات ” رفت سمت آب ، لشکر روشکافت تعداد زیادی رو به درک واصل کرد…

“حتی دخل الماء ” تا به آب رسید داخل آب شد…چه آبی بود این آب؟! چه هابه روز حرم آورد این آب ….این بندمشک راکه گرفت به روی دوش ، آب رو پر کرد…راوی میگه :

“فََلمّا اَرادَ اَن یَشرَبَ غُرفة من الماء ” دست برد زیرآب ، آب رابالا آورد … ” ذَکَر عَطَشَ الحسین “

ای حسین…

یاد تشنگی امام حسین و بچه هاش افتاد

” فَرَمَی الماء ” آب رو روی آب ریخت …
رود می گفت؛ که یک جرعه مرا می نوشد ۲

عشق می گفت: که نشناخته ای سقا را…
با سرانگشت خودش روی تن آب نوشت ۲

دیدی آیا لب خشک پسر مولا را…آب نخورد..
آب پاکی روی دست آب ریخت

ای به قربان صفای دست او …

شب تاسوعاست مقتلم رو می خونم برا امام زمان می‌خونم …

راوی میگه:

” وَ مَلَأ القِربَه ” مشک روپرکرد

” وحملها علی کِتفِه الاَیمن ” روی دوش راست انداخت …

” وَ تَوَجَّه نُحوَالخَیمه ” حرکت کرد چقدر امیدوار ، بچه ها منتظر…عموش رفته آب بیاره… اما یه اتفاقی افتاد ، جلو راهشو گرفتن راهشو بستن…

دیشب من یه حرفی زدم روضه علی اکبر …گفتم ؛ دور علی اکبر رو گرفتن…گفتم:”وَاحتَواهُ القَوم…”گفتم: دور امام حسینم لحظه های آخر جمع شدن …اینجا راوی میگه:

” وَ اَحاطوا به مِن کلِّ جانِب ” دورش حلقه شدن، ” فَحارَبهم ” آقا شروع کرد جنگیدن، جنگ نمایانی کرد تا اون نامرد اومد ضربه ای زد به دست راستش،

“فَقَطَعها “
افتاد دست راست، خدایا؛ ز پیکرم ۲

بر دامن حسین رساند دست دیگرم …
خدایا می‌خوام ، می‌خوام این مشک رو برسونم خیمه …

آقا، شب تاسوعاست من امشب روضه می خونم… قرار شد برا امام زمان بخونم

مشک را روی کتف چپ انداخت …
دستم چپم به جاست اگرنیست دست راست …

اما هزار حیف که یک دست بی صداست ۲
یه وقت ضربه ای آمد ملعون دست چپ روهم قطع کرد…

دست چپ وراستش انداختن
از چپ واز راست بر او تاختن ۲

اما هنوز عباس امیدش نا امیدنشده بود،
درمشکِ تشنه جرعه ی آبی هنوز هست

هنوز مشک آب داره
اما به خیمه ها برسد باکدام دست ؟!

ولی قول داده آب روباید به علی اصغر برسونه… راوی میگه:

” فَحَمَل القِربَه بِاَسنانِه ” به ناچار مشک رو به دندان گرفت … اما ” فجاءو سهمٌ فَاصابَ القِربَه ” تیر آمد به مشک اصابت کرد… اینا فهمیدن باید چیکارکنن عباس از پا در بیاد….”و اُریقَ مائهاُ ” جلوی چشم‌هاش آب روی زمین ریخت…

بعضی ازمقاتل نوشتن ؛ میدونی چی شد اینجا ؟! دست راست رو زدن خیالی نبود …دست چپ روزدن خیالی نبود…مشک رو به دندان گرفت به راهش ادامه داد اماوقتی تیر به مشک خورد…راوی میگه ؛ “فَوَقَفَ العباس متحیرا…” عباس متحیر یه لحظه ایستاد…نمی دونست بایدچیکار کنه ؟! نمی دونست چه کنه ؟! آقا حیران شد… سرگردان شد …

آب آبِ تشنگان زد آتشم
خجلت از سقایی خود می کشم …

رفیقم مریضه یا ابوالفضل

کاش از اول نام من سقا نبود
یا دراین دشت بلا دریا نبود…

اینا دیدن حالش دگرگون شد فرصت ندادن، به برادرش اباعبدالله اقتدا کرد، “ثم جاءه سهمُ الآخَر فاصابَ صدرَه ” یه تیرآمد به قلبش نشست مثله برادرش…

یا امام زمان ….ای قطب عالم امکان

” فَانقَلَبَ عن فَرَسِه ” از روی اسب به زمین افتاد

به سینه داشت تیری و..۳

ز اسبش تا زمین افتاد

دوباره تیربا شدت به قلب اوفرو می رفت۲

ای خدا بدونِ دست کسی که تنش پر ازتیر است خداکند ز بلندی فقط زمین نخورد….

برادر رو صدا کرد… عزیز دلم… برادرم بیا… امام حسین آمد امام حسین آمد…

اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید

قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت …

امام زمان منو ببخش

وقتی امام حسین اومد بالای سرش دید دست هاقطع شده …مشک پاره شده ، تیربه سینش خورده…

بعضیامیگن تیربه چشمش زدن …عمود آهن به سرش زدن … (منو ببخش یا امام زمان اگه تومقتل نمیدیدم نمی‌گفتم) دو تا پا کنار علقمه افتاده بود تاحسین برسه پاهاشو قطع کردن …

← متن روضه حضرت عباس →

متن روضه شب تاسوعا

حاج محمود کریمی

به نام او هوالباقی
به میدان می روی ای اولین و آخرین ساقی

من از ابروت فهمیدم
که هم جبار و هم قهار و هم رحمان و رزاقی

ابالفضلی و عباسی
تو هم استاد پیکاری و هم استاد اخلاقی

جهان دارالشفای توست
که هم محشور هم مشهور در انفاس و آفاقی

وفا، غیرت، ادب، تنها؛
برای این همه مفهوم در یک تن تو مصداقی

قواعد ریخته برهم
تو هم مقصود زُهادی و هم منظور عُشاقی

برای کشتن مردم
خدا داده به چشم تو عجب ابروی خلاقی

برای کربلا رفتن
به ما خیل گنهکاران فقط مشغول ارفاقی

برو اما بیا حتماً
رسیده از علی اصغر برای تو چه ابلاغی

بیا با مَشک یا بی مَشک
رقیه بسته با دست تو در خیمه چه میثاقی

عمو بیایی ها !! ما غریبیم…بابام دیگه هیچ کس رو نداره…

به دستت دست می شویی
ندیدم در کسی اینقدر مهجوری و مشتاقی

به کف الاَیمَن و ایسَر
دو تا دستت دو تا سروند افتادند در باغی

غم مَشک و غم اصغر
دو چندان می کند در سینه ات هر داغ را داغی

تمام دشت می گویند
أدر کأساً وناوِلها الا یا ایها الساقی

خبر پاشیده شد از هم
سپاه دشمنان با یک نفر پاشیده شد از هم

به دست یک نفر هم نه
سپاه اینچنین با یک نظر پاشیده شد از هم

دم رود آمد و آن رود
دلش با دیدن قرص قمر پاشیده شد از هم

به دورش حلقه کردند و
گُلی در کنج گلدان با تبر پاشیده شد از هم

رباب و اصغر و بابا
پس از او بینشان تیر سه پر پاشیده شد از هم

و او هم پهلویش انگار
شده چون پهلویی که پشت در پاشیده شد از هم

عمود خیمه، بر فرقش
عمود آهنین افتاد و سر پاشیده شد از هم

سادات ببخشید، من نمیدونم شما چه قدر ارادت به عموجانتون دارید، بچه سیدا … عباس بچه‌های حسین رو خیلی دوست داره….شما اگه یه روزی عموجانتون رو یادتون بره اون شما رو فراموش نمیکنه …ما رو هم فراموش نمی‌کنه ….

سرش پاشیده شد اما، دل بابا برایش بیشتر پاشیده شد از هم، ام البنین فرمود: هر چی بگید به سر بچه ی من عمود آهن زدن من باورم نمیشه..از کجا این حرفا رو میارید ؟ این بچه رو من بزرگ کردم .تو صفین خبرش به من رسید کسی جرأت نمی کرد نزدیکش بشه .. حتی صفین هم …هیچ کی حریفش نبود …

خود امیرالمومنین که می رفت بجنگه اینا فرار می کردن .دوباره می رفت رجز میخوند .سه چهارتا دیگه می رفتن دوباره حریف فرار می کرد .مولا تا میومد میشناختنش.. فرار می کردن .صدا زد عباسشو .مولا با لباس مبدل رفت سراغ این قهرمان سپاه معاویه .اون فکر کرد یکی دیگه است…

عباسش رو آورد تو خیمه گفت: بابا !جان لباست رو با من عوض کن .چهارده سالش بود ….گفت: چشم برا چی ؟ گفت این حریف لباس منو میشناسه من میرم فرار میکنه .چهارده سالش بوده لباسش هم قد امیرالمومنین بوده….مگه این شیر بچه رو مگه میشه بهش عمود آهن زد ؟ نه حالا ما گفتیم …ولی واقعا زدن…یه خورده فکر کرد شروع کرد گریه کردن…یعنی بچه ام دست نداشت اون موقع؟

اومد جلوی عباس …این پا رو گذاشت رو پای ابالفضل، رو رکاب …اسب رو نگه داشت .گفت …عمود آهن هم دستش بود …گفت : عباس تویی ؟

از صبح تا حالا هر چی میایم به حسین برسیم جلو راه ما سبز میشی ؟

دست نداشت .تیر مشک خورده افتاده .به قول خودش فرمود : دیر اومدی .یه زمانی اومدی که من دست در بدن ندارم. گفت تو دست نداری، من دارم .چنان عمود آهن رو بالا برد …”عَمَدَ الحدید …بکربلا خَسَفَ القمر…”کلاهخود تو سر فرو رفت …بعضیا که میگن کلاهخود مونده بود …سر متلاشی شد …کی میتونه منو ،از تو جدا کنه

داداش ..بالا سرِ علی اکبر تو از من دفاع کردی …

کی میتونه منو، از تو جدا کنه
بالا سر تو کی، ازم دفاع کنه؟

پاشو بریم باهم ….

پاشو بریم به خیمه ها …داداش
پاشو پناه من… داداش …
پاشو تو رو خدا …

پاشو بریم باهم… داداش
بریم به خیمه ها… داداش
پاشو پناه من… داداش
پاشو تو رو خدا …

مشکی که با هزار زحمت رسید به آب
بیچاره طفلکِ شیرخواره‌ی رباب

آب به خیمه نرسید فدای سرت
پاشو برگرد خیمه کس و کارم

تو امید منی،حتّی بدون دست
پاشو یه کاری کن که کمرم شکست

ما تویِ علقمه، ولی حرم بدون من
پاشو که دشمنت… داداش

خیمه رو دوره کرد
پاشو به دادمون برس

خدا به خیر کنه،به حال مادرا
چادرِخواهرا، خلخالِ دخترا

یه یا علی بگو…داداش
پاشو با من بیا….داداش

تا نزده کسی… داداش
تو گوش دخترا …

یه موقع هست میگن بچه بابا نداره بزنیدش اما اینا همه میگن دیگه عموشون نیست راحت باشید….یا صاحب الزمان ….

← متن روضه حضرت عباس →

متن روضه شب تاسوعا

حاج محمد رضا طاهری

دارم می شنوم ناله ها رو عمو آب
گرفته همه خیمه ها رو عمو آب
شنید آسمون این صدا رو عمو آب

امروز وقتی خواست میدان برِ، گفت: داداش! سینه ام سنگینی میکنه، کی نوبت من میشه؟ ابی عبدالله فرمود: برو عبّاسم… چه وداعی داشتند… چند قدم میرفت پشت سرش حسین گریه میکرد… برمی گشت دست برگردن هم گریه می کردند…اما دوسه قدم از خیمه ها دور نشده بود،یه وقت دیدن نازدانه مشک خالیِ آب رو آورده… عبّاس اومد تو خیمه ها دید جایی که نمناک بوده زمین، پیراهنهای عربی رابالا زده،شکمهاشون رو گذاشتن رو زمین…

نمیشه رباب و بی طاقت بینم، بریدم
تحمل ندارم جسارت ببینم، بریدم
حرم رو تو بند اسارت ببینم، بریدم

میارم، شده جون بدم آب و اینجا میارم
میارم، فرات به پابوس دریا میارم
میارم، برا اصغر آب گوارا میارم

میرم تا بشه انتقام بابام رو بگیرم
میرم تا بدونن به ارباب عالم وزیرم
میرم تابرای غریبی زینب بمیرم

حسین جان

دلم ریخت، تا بارونِ تیرا به روی سرم ریخت
دلم ریخت، جلو مادرم آروم آروم پرم ریخت
دلم ریخت،دیدم قطره قطره امید حرم ریخت

دلم ریخت

بمیرم که زینب به جزما پناهی نداره
بمیرم بجز رفتن کوفه راهی نداره
بمیرم خدایا رقیه گناهی نداره

فرمود: به شیخ کاظم سبطی، هر سواری که میخواد روزمین بیفته اول دستاش رومیذاره با صورت رو زمین نیوفته، من که دست نداشتم بتونم عمود قرار بدم…

باید به لبم جگر می آمد ،عباس!
در پیش تو عمر سرمی آمد، عباس!

ای کاش که بیش از به زمین افتادن
از چشم تو تیر در می آمد ،عبّاس!

مبهوت شدم توانِ گفتارم نیست
یارایِ سخن ندارم و یارم نیست

ای حرمله این تیرنبوده آخر
یک نیمه ی صورتِ علمدارم نیست

با همین تیر،علی اصغر رو ذبح کرد….. “فَذُبِحَ الطِفلُ مِن الورِید اِلی الورید ، مِن الُذُنِ اِلیَ الاُذُن…”

اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، اَلْمُطیعُ لِلَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَینِ

چه خبرِ امشب حرمِ اباالفضل؟ ای کاش میون زائراش بودیم اونجا….

درعلقمه صدای دو مادر به تو رسید
شرمندگیِ من دوبرابر به تو رسید

باب الحوائجِ همه ی خیمه های من
سقاییِ حریم پیمبر به تو رسید

یه عمریه منتظرم بودم به من بگی داداش،چه موقعیِ هم به من گفتی….

من تشنه دوباره برادر شنیدنم
حالا صدا بزن که برادر به تو رسید

ازدست دادن تو مرا ورشکست کرد
باشد ولی شفاعت محشر به تو رسید

یک مرتبه کنار بدن عباس پیر شد….” لمّا قُتل العبّاس، بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام”….

پشت و پناهِ یکی ودو روز من، نه
یک جبل الرحمه از برابر من رفت

بس که بلند است هلهله به گمانم
کوفه خبردار شد لشکر من رفت

زینب یک به یک به اهل حرم گفت وای
اباالفضل رفت،وای معجر من رفت

همه‌ی قیامت منتظر قدوم فاطمه است ،پیغمبرسؤال میکنه: دخترم برای شفاعت امت من چه آورده ای؟ می بیند دستهای بریده عباس رو روی دست میگیره، میفرماید: برای شفاعت همه ی اهل محشر این دودست بریده کافیِ…

ای قد بلندِ طایفه ی قد بلندها
ماندم چگونه نیزه و خنجر به تو رسید

فهمیده اند کشتن تو کشتن من است
بیهوده نیست این همه لشکر به تو رسید

نذرت قبول خوب فدای علی شدی
هر کینه ای که ماند زخیبر به تو رسید

فرقت عمود خورد، عمود حرم شکست
ارثِ سرشکسته ی حیدر به تو رسید

وقتی سر تو بند نشد روی نیزه ها
بی معجری به خیمه و معجر به تو رسید

قبرتو کوچک است گناه رباب چیست
می گشت در پی علی اصغر به تو رسید

آب تو حرم اباالفضل افتاد، سرداب درخطر بود، معمار خوبی آوردند، علامه سید بحر العلوم دید معمار ایستاده، گفت چرا شروع نمی کنی به تعمیر؟…. گفت: اول سوال منو جواب بدید، گفت: بگو ببینم این قبر،قبر عباسِ؟گفت آره قبر عمومِ، گفت: آخه من شنیدم عموتون قدِ رشید داشته،اما این قبر،قبرِ یه بچه است…. دید سید عمامه برداشت، صدازد: وَالله،فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً..

علمدار!

بذار باز لوایِ حرم رو،رو دوشت،علمدار!
بیا و بگیر باز سرم رو رو دوشت،علمدار!
بلند شو بذار دخترم رو رو دوشت،علمدار!

پناهم نکن بی پناهم برادر، می افتم
نرو تکیه گاهم برادر، می افتم
کنارت میشه قتلگاهم برادر اباالفضل

علمدار!

نه مشکی برات مونده دیگه نه دستی، علمدار!
شکسته کنارت که دیگر شکستی، علمدار!
همه شیرشدن تا که چشماتو بستی، علمدار!

یه موقعی حسین رسید بالای سر عباس دید یه نفرداره جوشن رو بیرون میکشه یه نفر پیراهنو….. تا ابی عبدالله رو دیدند فرار کردند، فرمود: کجا فرار می کنید؟برای این که دل ابی عبدالله رو بسوزونند…یه نفر داد می زد،می گفت: نترسید هرکی الان دیگه میخواد بره سمت خیمه ها میتونه…. علمدارش روی زمین افتاده….

بلند شو
نبینم یلم روزمینه، بلند شو
تا اشکام و دشمن، بلند شو
که شمر روی سینه ام نشینه، بلند شو

روایت میگه: کنار بدن عباس دیدند داره داد میزنه حسین… “فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً”

علمدار!
یه رحمی به این مادرای حرم کن ،علمدار!
یه کاری برا دخترای حرم کن،علمدار!
یه فکری برا معجرای حرم کن،علمدار!

نباشی

می پاشه دیگه لشکر من ،نباشی
اسیری میره خواهر من، نباشی
می سوزه روی دختر من، نباشی

حضرت عباس (ع)

حضرت عباس (ع)

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

دودمه

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد❁✧❁ علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامد❁✧❁ علمدار نیامد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

امشب حرم آل عبا آب ندارد❁✧❁ رسان آبی طفلان

اصغر ز عطش هیچ دگر تاب ندارد❁✧❁ رسان آبی طفلان

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین❁✧❁ پیش چشمان حسین

خفته در آغوش زهرا زاده ی ام البنین❁✧❁ پیش چشمان حسین

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

دم پـاره

الا العباس واویلا❁✧❁ حسین تنهاست واویلا

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

حضرت عباس  سبک اباصالح اتماس دعا ...

هوا سوزان،*** قحط آب روان ***بانگ العطش*** ز خیمه خیزد
علی‌اصغر نـاله می‌زند و ***اشک چشم ربـاب*** از بصــر ریزد
ابالفضل! ای ساقی طفلان
تو تنهایی، ما همه عطشان
نفس گشته از شرار عطش شعله در جگر طفل شش‌ماهه
فضا گشتـه در میـان حـرم تیـره در نظر طفل شش‌ماهه
ابالفضل! ای ساقی طفلان
تو تنهایی، ما همه عطشان
تلظی‌هـای علـی بـه جگــر شعله می‌زند ای ساقی عترت!
شده ساقی چشم تشنه‌لبان بر لب آمده جان ای یم غیرت!
ابالفضل! ای ساقی طفلان
تو تنهایی، ما همه عطشان
رقیـه مـاننـد مـرغ سحــر تــا سحـــر زده پـر دور گهـواره
لبش خشک و با سرشک بصر لحظه‌لحظه رود از کفش چاره
ابالفضل! ای ساقی طفلان
تو تنهایی، ما همه عطشان
تو بـا کام خشک و دیــدۀ تر جام خالی ما را تماشا کن
به چشم خود کام خشک و لب سیدالشهدا را تماشا کن
ابالفضل! ای ساقی طفلان
تو تنهایی، ما همه عطشان

روضه حضرت ابوالفضل و نوحه  شب های جمعه

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

بسم الله الرحمن الرحیم

یا رحمان یا رحیم

یارب الحسین

بحق الحسین

اشفع صدر الحسین

بظهور الحجه

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

یارب الحجه

بحق الحجه

اشفع صدر الحجه

بظهور الحجه

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

🔸دلم گرفته خدایا در انتظار فرج

🔸دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد!

دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

اهل ولا چو روی به سوی خدا كنند

اول برای یوسف زهرا دعا كنند

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک

الحجه بن الحسن

صلواتک علیه

و علی آبائه

فی هذه الساعه

و فی کل الساعه

ولیا و حافظا

و قائدا و ناصرا

و دلیلا و عینا

حتی تسکنه ارضک طوعا

وتمتعه فیها طویلا

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

صداش بزن

یا صاحب الزمان2

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

یابن الحسن آقا جان

از دو چشم یاس می خوانم بیا

شعری از احساس می خوانم بیا

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

نیستم لایق به دیدارت ولی

روضه عباس می خوانم بیا

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

یابن الحسن خودتون فرمودید

هرجا روضه عموجانم عباس خونده بشه

من تو اون روضه شرکت میکنم

امشب میخوایم به نیابت از

همه رفتگان گذشتگان

مخصوصا به نیابت از ....

می خوایم روضه بخونیم

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

روز عاشورا...

وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...

ابالفضل العباس ...

سریع خودش رو رسوند کنار برادر...

صدازد آقا جانم...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

قَدْ ضَاقَ صَدْرِي

آقا جان

دیگه سینه ام تنگ شده...

دیگه طاقت ندارم

صدای غربتت رو بشنوم...‌

اجازه میدان بده ...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

ابی عبدالله فرمودند..

يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي

برادرم عباس...

تو علمدار منی ...

تو پرچمدار منی ...

عباسم میخای بری

برادرت رو تنها بگذاری...

آخه

تمام دلخوشی بچه ها

تویی عباسم...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

عباس می خوای بری برو

ولی اول برا بچه ها آب بیار

صدا زد...

سمعا و طاعتا مولای.

مشک رو برداشت

حرکت کرد به سمت شریعه ی فرات...

مشک رو پر از آب کرد ...

دست برد زیر آب...

میخواد آب بنوشه ...

ولی

ذَكَرَ العَطَش حسين و اهل خیام

اومد تو نظرش

یادش اومد از

لب تشنه ی حسین...

لب تشنه علی اصغر

لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

آی عباس تو میخای آب بنوشی...

درحالیکه بچه های حسین

توی خیمه ها تشنه اند...

مشک رو پر آب کرد

در مسیر برگشت به سمت خیمه ها...

نانجیب ها دورش کردن

خدا لعنتشون کنه...

یه نانجیبی دست راستش رو قطع کرد...

مشک رو به دست چپ گرفت

دست چپش رو هم قطع کردن...

(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)

همه ی امید اباالفضل اینه

آب رو به خیمه ها برسونه...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

🔸ای مشک، تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم، تو مرا یاری کن‏

من وعده‏ی آب تو، به اصغر دادم
یک جرعه برای او، نگهداری کن‏

ای مشک، نگاه کن به بالای سرم
زهرا است، نشسته آبروداری کن‏

ای مشک، مریز آبرویم
بر باد مده، تو آرزویم‏

ای مشک، اگر چه عرصه تنگ است
بی ‏آب روم، به خیمه ننگ است‏

ای مشک، سیراب ز آب خوشگواری
اما ز حرم خبر نداری‏

افلاک سبو گرفته سویم
بر خاک مریز آبرویم‏

آندم که سکینه مشک آورد
با دیده‏ ی پر ز اشک آورد

تا دیده ‏ی من به دیده اش دوخت
از آتش آه هستی ‏ام سوخت‏

افسوس که من گناه کردم
بر آب روان نگاه کردم‏

هر چند که آب را نخوردم
کف در خنکای آب بردم‏

این دست ز تن بریده بادا
از حدقه برون دو دیده بادا

کفاره‏ ی لمس آب، این است
خوش باد که عاشقی چنین است‏

کمان دارها همه شروع کردن به تیر اندازی

ناگهان یک تیر به مشک اصابت کرد...

آب روی زمین ریخت..‌.

‌همین جا بود که دیگه

امید اباالفضل نا امید شد...

دیگه نه دستی دربدن داره...

نه براش آبی مانده ...

حالا با چه رویی برگرده سمت خیمه ها برگرده ...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

در همون حالت تیری به چشم مبارکش خورد....

ای وای... ای وای...

هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...

سر رو خم کرد...

تا با زانوهاش تیر روازچشمش بیرون بیاره‌‌

یه نانجیب...

آنچنان با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد...

صدای ناله اش بلند شد...

(یا اخا ادرک اخاک)

برادر حسین به فریادم برس

یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...

هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...

اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...

عباس که دست در بدن نداشت...

بمیرم باصورت به زمین افتاد...

ابی عبدالله

تا صدای ابالفضل رو شنید...

خودش رو سریع رساند کنار برادر...

خدایا چکار کردن با برادرم...

اومد کنار بدن عباسش نشست...

صدا زد...

🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است

برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم

🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است

🔸قامت خم شده را ، هر که ببیند گوید‌

برادر ببین دیگه قدم خمیده...

🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است

ابی عبدالله

نگاه کرد به بدن عباسش...

دید دستهای برادر رو قطع کردن...

تیر به چشم عباسش زدند...

عمود آهنین به فرقش زدند...

بدن رو قطعه قطعه کردند...

طاقت نیاورد...

دستهاش رو گذاشت روی کمر...

صدا زد...

اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی

الان کمرم رو شکستند...

بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

گر نخیزی تو زجا، کار ِحسین سخت تر است
نگران حَرَمَم ، آبرویم در خطر است

قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید:
بی علمدار شده دستِ حسین بر کمر است

داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به بَرَم باز دلم گرم تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است

پیش ِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است

علقمه پر شده از عطر ِ گل ِ یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است؟

به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالایِ رَسا هم سببِ دردسر است

اصغر از هلهله کردن بدنش میلرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است

تیر باران که شدی یادِ حسن افتادم
دستت افتاده ز تن، فرق تو شق القمر است

وعده ی ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود

🔸دشمنم در کربلا ناکام بود

🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود

🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود

🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند

🔸دستها آماده سیلی شدند

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

نوحه : سبک شب های جمعه فاطمه.....

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

روایت داریم شب های جمعه

حضرت زهرامیرن کربلا

براعزیز دلش روضه می خونه

به سینه میزنن

به نیابت از همه اونهایی که

زیر خروار ها خاک خوابیدن

به نیابت ازهمه ی رفتگان گذشتگان

که منتظر

یه یاحسین گفتن من و تو هستن

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

شب جمعه فلک درشوروشین است ـ

که زهرا زائرقبر حسین است

ـ شب جمعه ملائک درخروش است ـ

زمین کربلا درجنب وجوش است ـ

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

دست ادب به سینه بزار سلام بدیم به ارباب بی کفن

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

السلام علی الحسین

وعلی علی بن الحسین

وعلی اولا دالحسین

وعلی اصحاب الحسین

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

شب های جمعه فاطمه

با اضطراب و واهمه

آید به دشت کربلا

گردد به دور خیمه گاه 2

آید میان قتلگاه2

گوید به صد شور و نوا 2

مظلوم حسین من چه شد؟

نور دوعین من چه شد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

شبهای جمعه مصطفی

با مجتبی و مرتضی

آیند به دشت کربلا

گویند به صد شور و نوا

مظلوم حسین من چه شد؟

نور دوعین من چه شد

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگر حسین تشنه لب

عزیز مصطفی نبود

مگر کسی که کشته شد

تنش برهنه میکنند

مگر کسی که کشته شد

سرش به نیزه می کنن

غریب مادری حسین

غریب گیر اوردنت

با لب تشنه گشتنت

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مگر که پاره پیروهن

به پیکرت روا نبود

مگرکفن برات حسین

به غیر نیزه ها نبود

غریب مادری حسین

غریب گیر اوردنت

با لب تشنه گشتنت

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

رأس حسین به نیزه ها ?

پیش نگاه مادرش

جدا شد از بدن سرش

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

آتیش زدن به خیمه ها ?

کتک زدن به بچه

اسیری رفتن بچه ها

چرا تنت عریان حسین

به خاک کربلاست حسین

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

اگر بریده شد سرت

دگر به نوک نیزه ها

نهادنش سزا نبود2

غریب مادری حسین

غریب گیر اوردنت

با لب تشنه کشتنت

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

لشگری ریخت روی سرت

لشگریان خیره سر

چند نفر به یک نفر

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

حسین من حسین من

با اسب ها رفتن رو تنت

روی خاکها کشوندنت

غریب مادری حسین

غریب گیر اوردنت

با لب تشنه گشتنت

فریاد یا محمدا

سر حسین به نیزه ها

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

-----

حالا زینب میگه

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

به سوی شام و کوفه ات

چه ظالمانه می برن

نمی روم ولی مرا

به تازیانه می برن

سر تو را به روی نی

زده اند این ستمگران

نمی رو م ولی مرا

به این بهانه می برن

حسین من حسین من

چقدر با نیزه زدن

رو نیزه ها نشوندنت

غریب گیر آوردنت2

با لب تشنه کشتنت

فریاد یا محمداه....2

حسین شهید کربلا...3

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

حسین من حسین من

غریب گیر آوردنت

با لب تشنه کشتن

فریاد یا محمداه...

سر حسین به نیزه هاست..2

•┄┅═══••↭••═══┅┄•

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

آخر مجلس

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد.

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

نسئَلُک اَلّلهُمَ ونَدعُوک

بِاسمِکَ العَظیم الاعظَم

اَلاعَزِّالاجَلِّال اَکْرَمِ

بدماءشُهَداءِنا

وبِحَق اِمامِ زَمانِنا

ده مرتبه یاالله...

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

▪️حاجات رومدنظربگیرید

درراس همه حاجات،

فرج آقا امام زمان

امام جواد فرمودند

افضل اعمال انتظار الفجر

ا للهم عجل لولیک الفرج

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

. قلب نازنین آن حضرت ازهمه ماراضی وخشنودبفرما.

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

. شب اول قبرامیرالمؤمنین و اولادش به فریادهمه مابرسان.

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

نسل و ذریه ما رو از مخالفین با علی واولادش قرار مده

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

مریضای مدنظر،شفای عاجل عنایت بفرما.

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

حوائج مشروعه این جمع برآورده به خیربفرما.

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

. ثوابی ازاین مجلس ومحفل

نثار ارواح طیبه شهدا امام شهدا

حقداران، پدران،مادران،

این جمع عائد و واصل بفرما.

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧

بالنبی وآله الفاتحه مع والصلوات

✧❁۞═۞❁✧❁۞═۞❁✧